دانلود آزمون ادبیات فارسی 2 - ترم اول
دانلود آزمون ادبیات فارسی 3 - ترم اول
دانلود آزمون فارسی نهم - ترم اول
آزمون مستمر ادبیات فارسی 2 ( درس 3 و 4 و 5 )
آزمون مستمر ادبیات فارسی 3 ( درس 3 و 4 و 5 و 6 )
آزمون مستمر فارسی ؛ پایه ی نهم ( درس 1 تا 4 )
دانش آموزان عزیز !!
** درباره ی بی وفایی دنیا و روزگار و ناپایداری و زودگذر بودن عمر آدمی چه شعری را خوانده یا شنیده اید و یا می توانید پیدا کنید ؟
بهترین و زیباترین شعر را انتخاب نموده و با ذکر نام شاعر در قسمت نظرات بنویسید .
شعری که نام شاعرش ذکر نشود ، مورد تأیید قرار نمی گیرد .
در ضمن به نظرات دیگر بچه ها نیز نگاه کنید ؛ چون اگر شعری تکراری باشد ، تأیید نمی شود .
آزمون ادبیات فارسی 2 - درس 1 و 2
آزمون ادبیات فارسی 3 - درس 1 و 2
* از راست به چپ : ناصر ایگدر آتابای - خانم دکتر فاطمه مدرّسی - جلیلی یوسفی اصل - عقیل پورخلیلی
* از راست به چپ : عقیل پورخلیلی - محمد منصوری - جلیلی یوسفی اصل
* ایستاده ها از راست به چپ : عقیل پورخلیلی - محمد برزی - هادی حنیف نیا - ... - محمد عبداللهی - جعفر بابایی - لطیف حسینی - ... - محمد منصوری - ابراهیم زمکانی - ...
* نشسته ها از راست : جعفر زاده - ناصر آتابای - لطفی - رستم وکیلی - محمد مقدم
* خوابگاه دانشجویی ترم آخر : از راست به چپ : حسن جلالی - جلیل یوسفی اصل - محمدرضا اذعانی ( مهمان ) - عقیل پورخلیلی - محسن ... - ناصر آتابای - محمدی - ... - امیر زندی فر
* خوابگاه دانشجویی ترم آخر : امیر زندی فر - جلیل یوسفی اصل - عقیل پورخلیلی - مهدی قدمی - عبدالناصر ایگدر آتابای - حسن جلالی - محسن ختن لو - حسن زاده و ...
اردوی دانشجویی به مراغه و بناب و دیدن از آثار باستانی مراغه
« عشق » همانند آتشی است که از درون عاشق زبانه می کشد و بدون آن انسان هیچ است و در باطن تمام موجودات جهان حتی « نی » و « شراب » نیز عشق وجود دارد و آنها را به تحرّک و پویایی می کشاند :
+ آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد ، نیست باد
+ آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
البته تنها عاشقان حقیقی که از عقل دنیایی به دورند و به قول مولوی بی هوشند ، محرم اسرار عشقند ؛ همانطوری که تنها گوش است که محرم زبان است :
+ محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
عشق انسان را از بند مادیات جدا می کند و حرص و طمع را از دل او می زداید . انسان های حریص و دنیادوست که از عشق بهره ای نبرده اند ، می خواهند دنیا را که همانند دریا است در وجود و دل بی مقدار خود که مانند کوزه ایست ، جا بدهند که امکان ندارد . چشم حریصان همانند کوزه ای است که البته هیچ گاه پر نمی شود وگرنه اگر مانند صدف قانع بودند ، چشم و دلشان پر از مروارید معرفت و اسرار حقیقت می شد .
+ بند بگسل ، باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر ؟!
+ گر بریزی بحر را در کوزه ای ؟
چند گنجد ؟ قسمت یکروزه ای
+ کوزه ی چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد ، پر دُر نشد
+ هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و جمله عیبی پاک شد
« عشق » اندیشه ای خوش است که تمام علّت ها و بیماری ها ( مانند حرص ، ریا و ... ) را از وجود انسان دور می کند و به خاطر عشق است که جسم می تواند به آسمانها راه یابد ( مانند معراج پیامبر ) و کوه و جمادات به جنبش و رفتار درآیند همانطوری که کوه طور به واسطه ی عشق الهی زنده شد و حضرت موسی با دیدن عظمت آن بر روی زمین افتاد و غش کرد .
+ شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علّت های ما
+ ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
+ جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
+ عشق ، جان طور آمد ، عاشقا !
طور ، مست و خرّ موسی صاعقا
«عشق » معشوق همانند گل و بوستانی است که اگر نباشد دیگر از عاشق و بلبل خبری نیست . در واقع ر چه هست عشق و معشوق است و عاشق بدون معشوق پرده ای بی جان است . عشق مانند پری برای عاشق است که او را به پرواز در می آورد و بدون آن عاشق مانند پرنده ای بی پر است :
+ چون که گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشت
+ جمله معشوق است و عاشق پرده ای
زنده معشوق است و عاشق مرده ای
+ چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی پر ، وای او